من اگر بودم از دیدن خنده ت چند روز پی در پی سر کیف میموندم به اعتبار اینکه لبخند تو را چند صباحی ست ندیدم
یک بار دگر خانه ات آباد بگو سیب...
و اینکه تنهایی بزرگتر از اینکه کسی از خنده ات ناراحت شه؟...
- شنبه ۲۶ مرداد ۹۸
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست...
من اگر بودم از دیدن خنده ت چند روز پی در پی سر کیف میموندم به اعتبار اینکه لبخند تو را چند صباحی ست ندیدم
یک بار دگر خانه ات آباد بگو سیب...
و اینکه تنهایی بزرگتر از اینکه کسی از خنده ات ناراحت شه؟...
حس دونده ای که گرم کرده
نفس گرفته
اصلا شروع کرده و چند متری رو هم دویده بعد
یهو بهش گفتن مسابقه تو این زمین نیست...
اینجا شبیه تخت سنتی،شبیه چادرساده،شبیه غذای گرم و سالم خونگی،شبیه رفاقت های با تمام وجود مجردیه
اینستا شبیه سرپا غذا خوردن ،شبیه چادر عربی ، شبیه فست فود چرب و چیلی کثیف و رفاقت های توراهی بزن درو...
چند وقت پیش پای صحبتهای آیت الله تبریزیان بودم
چندتا نکته شون
ناهار نخورید چند روز اول سخته بعد عادت میکنید(حتی برای درمان چاقی و دیابت هم همینو تجویز کردن)
تا وقتی درد وبیماری با شما مدارا میکنه دنبال دوا درمون نرید(خیلی اوقات خود بدن درمان میکنه)
برای شکم در نیاوردم رنگارنگ نخورید (حتی یک نوع غذا هم بیش از سه جز نباشه،و نکته اینکه حضرت علی نمک رو هم غذا حساب میکردم)
کم کم که پیر میشی عقایدت، سلایقت حتی ،همه چیز برات تبدیل میشه به بدیهیات برای همین همش فکر میکنی چرا بقیه انقد تو فهم بدیهیات مشکل دارن...
آرامش در حداقل بودن بدیهیاته! بیاید فکر کنیم شاید همه چیز جور دیگه ای حقیقت داره!حالا لازمه به میزان زیادی به استدلالهای هم و فلسفه بافی های هم گوش کنیم!وکمتر از نافهمی های هم عصبانی بشیم!...
داشتم فکر میکردم یکی از بزرگترین بدبختی های اجتماعی ما بازیگران زنمون هستن نوعا بی مغز بی حیا و نخود هر آش
بعد فکر کردم چرا صدا و سیما چهارتا بازیگر خوب انقلابی تربیت نمیکنه که محتاج این افریته ها نباشه،بعد دیدم کمتر زن با حیا و درست حسابی ای حاضره بازیگر بشه!والاع
البته بازیگر زن خوب هم داریم ،کلی عرض کردم
*مرده شور اشاره به داستان مرده شوری که اینهمه مرده میشست و دریغ از تذکر و باد مرگ،بازیگرا هم از این جهت که اینهمه دیالوگ اخلاقی میگن و...
پ.ن: یعنی کسی بوده که فکنه جواهریان نوعی بره کانادا حجاب میگیره!!!
شما هدفاتون چیه بیشتر تو زمینه ی فعالیت اجتماعی منظورمه؟؟؟؟
حالم اصلا خوب نیست سردرگمم
چرا نمیتونم ی آینده ی روشن و دست یافتنی برای خودم تصور کنم؟؟
چه جوری هدف گذاری میکنید؟؟
چه جوری علاقه هاتونو سازمان دهی میکنید؟؟؟؟
وقتی متاهل شدم خیلی از پای سجاده نشستنام کم شد،یهو یاد مسئولیتای تازم میافتادم و مثلا پا میشدم شام درست کنم
وقتی فسقل خان به دنیا اومد تسبیحات حضرت زهرا هم دچار همین مصیبت شد...
ی دلتنگی عجیب و غریبی برای خلوت و سجاده و عبادت دارم...
ی ترسی از عاقبت این غفلت تدریجی آزارم میده...
نماز صبح همیشه معضل بزرگ زندگیم بوده:(((((((((((
دلم به اول وقت خوندنای دست و پا شکستم خوشه...نه نه خدایای دلم فقط به رحمت خودت خوشه...