نجاری شغل انبیا هم بوده حتی:))
البته من فقط سمباده زدم و روغن جلا و قراره رنگ رو هم بعد از خشک شدن بزنم
- يكشنبه ۲۸ بهمن ۹۷
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست...
نجاری شغل انبیا هم بوده حتی:))
البته من فقط سمباده زدم و روغن جلا و قراره رنگ رو هم بعد از خشک شدن بزنم
از خوشبختی هام اینه که میدونه همه غرزدن ها و بدرفتاری هام
از دوست داشتن زیاده
تقریبا همه کسایی که ازدواج میکنن دچار این خطای دید میشن که همسرشون و روابط عاشقانه شون با بقیه زوجین فرق میکنه...
شب با خیالی آسوده میخوابم ،صبح پاورچین پاورچین میام تو حال که فسقل خان بیدار نشه که چند دقیقه...گوشامو تیز میکنم صدای کلیک و تایپ بشنوم...ی حسی داره از پایین پام تا گلوم آروم آروم بالا میاد...لبتاب رو میزه و صفحه اش بسته ست...ی سکوت عمیق میپیچه تو سینه م...باید خونه رو تمیز کنم...
دیگه نمیخوام تلاش کنم برای نزدیک تر شدن و صمیمیت بیشتر و ساختن خاطرات بیشتر...میخوام سکوت کنم و کم کم عالم تنهایی مو بسازم...
یک زن وقتی سکوت میکنه خیلی قوی تر به نظر میرسه...
برعکس میان ترم نمره های پایان ترمم اصلا راضی کننده نیست چون نمره مباحثه هم ندارم.خداییش ظلم نیست برای غیر حضوری نمره مباحثه گذاشتن؟با دیوار مباحثه کنم؟...خلاصه که بی عشق و بی عاطفه و بی هیچ وعده ای ماندم چگونه سمت خودت میکشانی ام(حوزه)...
خمسمون زیاد شد همسر تصمیم گرفت ی سکه از مهریمو بده که کمتر شه !بعد از اون من ی عذاب وجدانی دارم و همه این حوادث بعدشو نشونه میدونم که نباید اینکارو میکردیم... دلم ام میخواست این کارو نمیکردیم
مثلا همین سوزن چرخ خیاطی رفتن تو دستم...البته خودم به شخصه جمعه وسط کلاس از خدا خواستم ترمزمو بکشه...اما هنوز احساس بی ترمز به سمت دور شدن از خدا دارم.از طرفی نمیدونم چطوری تمایلات مادیمو کنترل کنم...هعیهعی
ازش همین یک جمله رو برداشتم که ظرافت هنر روح رو لطیف میکنه.منظور اینکه ابزار لطیف شدن روحه و روح لطیف قابلیتی در سیرو سلوک داره که...خلاصه که خودمو قانع میکنم این کارای هنری توجه به مادیات نیست...
از اینکه دارم چند تا کارو پروژه رو موازی پیش میبرم خوشحالم!از اینکه دارم از توانایی هام استفاده میکنم به تخصصم اضافه میکنم خوشحالم,برنامه های اقتصادی هم کمی بهم چشمک میزنن که بیشتر شور کارآفرینی مشتاقم میکنه تا پول درآوردن,و اینکه این کارا از یادم میبره چند روز پیش وارد آخرین سال دهه سوم زندگیم شدم