میانه ی میدان

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست...

مینی بیو

به جرات میگم بعد از ازدواج هیچ وقت به اندازه ی حالا ،حالای کرونایی،حالم خوب نبوده

من میگفتم همش با من باش اما اوشون اگر دلشم میخواست کار و خانواده ی سابق و خیلی چیزای دیگه نمیزاشت!

اما حالا باورتون میشه لی جی که چایی نمیخورد روزی دو سه تا لیوانی پابه پام میخوره تازه بعضی وقتام خودش میاره که بخوریم؟!

شما علاقه ی من به چایی و حرمتی که براش قائل بودم یادتونه؟

و البته ننه رو که آخ...الهی لای بال فرشته ها سقت بغل شده باشه و لک به پوست مهتابی اش نیافتاده باشه...

میگفت به لی جی به حرف این دختر گوش نده به این باشه میگه از صبح تا شب بشین پیش من جم نخور!سرکار نرو!سرکاررفتن برای ننه اوجب واجبات بود...

اما حالا انگار از 2 اسفنده که ماه عسلم...

فسقل خان زبون باز کرده و تا ی کاری میکنه با لهجه ی شیرینش به خودش میگه ماشالله

فکرمیکنه اسمش محمد یا حسینِ...چون اول "یا حسین"و یاد گرفت بعد باباش برای اینکه اسم خودشو یادبگیره بهش گفت تو محمد یاحسینی...دلم غنج میره وقتی در جواب اسمت چیه تندی میگه محمدیاحسین

 

اصلا اینهمه رو گفتم که بگم تو همین حال و روز کرونایی از فسقل شیرو گرفتم و به آرامش روحی رسیدم و بولت ژورنالو پیدا کردم و و الانم دارم در مورد اینکه ارشد پی بخونم فکر میکنم و تحقیق...

 

 

آهای کسی اینجا هست؟؟

سلام ی مدته اینجامno با گوشی نمیتونم ژست وبلاگ نویسی بگیرم الانم بعد مدت ها ی نوت بوک دستمه که هوای وبلاگ کردم...

momi5935

 

رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت بر کنی

رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند

چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan