میانه ی میدان

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست...

می روی برو اما...

امشب همسر میخواد بره تولد یکی از دوستاش که خانومش دعوت کرده و میخواد شوهرشو گافلگیر کنه

من خیلی حس بدی دارم...واقعا نمیفهمم چرا انقد بهمم ریخته!


میترسم به همسر بگم نرو فکنه حسادته،هم اینکه میبینم دوست داره بره...مشکلم اینه که من اساسا از ارتباط با این خانواده بدم میاد چون قوه ی تجمل گرایی مو تحریک میکنه...


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت بر کنی

رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند

چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan