دو تا کتاب گرفتم از باغ کتاب...سمفونی مردگان و هنر بهتر زندگی کردن!گاهی کتابای مشهورو میگیرم که ببینم مردم از چی خوششون میاد.حتی میخواستم خودت باش دختر رو هم بگیرم اما چون ایام نوجوونی ی کتاب به اسم همه ی چیزهایی که دختران باید بدانند رو خونده بودم نتونستم حس سطحی بودن نداشته باشم بهش...
از خودم ی رفتار عجیب و غیر منتظره بروز دادم.به خودم عمیقا توصیه میکنم همین فردا برم آزمایشمو تکرار کنم
چرا نمیتونم چندتا کارو همزمان انجام بدم و تمرکز داشته باشم؟؟؟انقد این مدت درگیر شدم رشته ی رژیم از دستم در رفت و آخ از یکی دوباری که ناپرهیزی میکنی...
هی ی مسیرا و چیزایی رو انتخاب میکنم بعد میبینم تحمل اقتضائاتشو ندارم...اینا غمگینم میکنه
فسقل خان با تف مبارکش گوشی همسرو به فنا داد و فرداشم دسته ی عینکشو شکوند و ...خسارت های جانی مالی آبرویی ایشون متعاقبا اعلام میشه...
- شنبه ۴ اسفند ۹۷