میانه ی میدان

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست...

تعطیلات!

دو تا کتاب گرفتم از باغ کتاب...سمفونی مردگان و هنر بهتر زندگی کردن!گاهی کتابای مشهورو میگیرم که ببینم مردم از چی خوششون میاد.حتی میخواستم خودت باش دختر رو هم بگیرم اما چون ایام نوجوونی ی کتاب به اسم همه ی چیزهایی که دختران باید بدانند رو خونده بودم نتونستم حس سطحی بودن نداشته باشم بهش...

از خودم ی رفتار عجیب و غیر منتظره بروز دادم.به خودم عمیقا توصیه میکنم همین فردا برم آزمایشمو تکرار کنم

چرا نمیتونم چندتا کارو همزمان انجام بدم و تمرکز داشته باشم؟؟؟انقد این مدت درگیر شدم رشته ی رژیم از دستم در رفت و آخ از یکی دوباری که ناپرهیزی میکنی...

هی ی مسیرا و چیزایی رو انتخاب میکنم بعد میبینم تحمل اقتضائاتشو ندارم...اینا غمگینم میکنه

فسقل خان با تف مبارکش گوشی همسرو به فنا داد و فرداشم دسته ی عینکشو شکوند و ...خسارت های جانی مالی آبرویی ایشون متعاقبا اعلام میشه...


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت بر کنی

رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند

چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan